سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مشکلات یک نوجوان

عید در راه و همه به ما میگن (عید داره میاد وما باید مثل غنچه هاى بهارى سبز بشیم) یا (باید با سال جدید خودمان را تغییر بدهیم)

تمام فکر ما در مدرسه آن هم در این موقع که نزدیک به سال جدید است به این است که :

چهار شنبه سورى چه کار کنیم ،عیدى چقدر بگیریم ، آیا  مسافرت عید به ما خوش میگذره یانه و...

صبح زود با همین خیالها ، خوشحال وارد مدرسه مى شویم و در صف مدرسه می ایستیم و اجراى برنامه کلاسها رو تماشا مى کنیم که هروقت آدم این برنامه ها رو ببینه درجا یخ مى زنه چون خیلی لوس و دیگه چی مى شه گفت . خب بگذریم وقتی وارد کلاس مى شویم و شلوغ کارى مى کنیم معلمها یکی یکی باخشم وارد کلاسها مى شوند ومی گویند : (شما بد ترین کلاس هستید وهیچ وقت آدم نمی شید) و از همین چیزها ، بعد در رابطه با عید نوروز واین که ما باید آدم بشیم حرف مى زنند.آنها می گویند که به نظر ما نباید به بچه ها تکلیف بدهند و بچه ها باید در ایّام عید خوش باشند وآدم شوندولی همین که به زنگ 5 دقیقه باقی مانده

پای تخته ى نویسند( کل کتاب پاک نویس شود ، صدا بر روى نوار  باشد ، 1565487577687

بار از فلان کلمه بنویسید و ...) ما همینطور به تخته نگاه می کنیم  واز جای خود تکان نمی خوریم.

وقتی به خانه باز می کردیم تا از در خانه وارد نشده ایم باید کار خانه تکانى انجام دهیم وبعد تکلیف انجام دهیم و بعد کلاس بریم تـــــــــــــــــا  آخر شب .

وقتی که عید می رسد وما باید آدم بشیم تا عیدو تبریک نگفته باید بریم سراغ تکلیف های عید .

آخه اگه مای نوجوان اگه تفریح نکنیم عقده ای وسر خورده مى شیم و نمی تونیم آدم بشیم.

به قول بچه ها:

 

هیچی تکلیف نمیشه

                                 1/2  آدم نمیشه

 

آخه ما با این همه مشکل چی کار کنیم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!!!!

پس:

به خدا نگو که مشکلاتی داری         به مشکلاتت بگو که خدایی داری